کاش میشد...
من دلم می خواهدکه از اینجا بروم روم از هر جایی بروم تا بی جا بروم آنجایی که نگویندش جا
دل من می خواهد از همه بگریزد دل من از همه جا و همه کس بیزار است
با خودش می گوید کاش میشد روزی بی حصار و دیوار دور از پنجره های بسته زندگی می کردم
کاش این همه قید نبود
کاش میشد غوغا می فکندم همه جا
واژگون میشد کاش آسمان روی زمین
و...زمین له میشد
وای قلبم قلبم
من نمی خواهم پابندی را
ماندن روی زمین زیستن در بر خاک
وای قلبم پوسید دیده ام ماند به خاک
آسمان یادم رفت
چون زمین را جستم راه را گم کردم
راه را گم کردم راه بالا سر را
وای از دست زمین که دلم را پوساند...
1370 رها